
صدا و سیمای مرکز آبادان در خط مقدم مبارزه با بحران کووید نوزده، برای شکست کرونا تلاش می...
محمدحسن شریف قنوت
محمدحسن شریف قنوت
شهید شهید حجت الاسلام و المسلمین محمدحسن شریف قنوت
اولین روحانی مجروح و اسیر جبهه های حق علیه باطل، اولین روحانی شهید جنگ ایران و عراق، اولین نماینده امام خمینی رحمه الله که در جنگ به شهادت رسید. اولین فرمانده شهید جنگ های چریکی و پارتیزانی، اولین تشکیل دهنده گروه های مسلح به امر امام خمینی در سال1342، اولین برگزار کننده تظاهرات در شهرستان بروجرد تا جایی که به عنوان رهبر انقلاب بروجرد معرفی شد. اولین تشکیل دهنده ستاد پشتیبانی از جبهه های جنگ و حمایت از جنگ زدگان در بروجرد، اولین ارسال کننده محموله های تدارکاتی از بروجرد به مناطق جنگی به خصوص خرمشهر، اولین گروه اعزامی از بروجرد به خرمشهر جهت دفاع از شهر، تشکیل اولین گروه مدافع به نام «الله اکبر» که همراه برادران ارتشی و سپاهی به مدت 35 روز در خرمشهر مقاومت کردند. ـ چندین گلوله به بدن شیخ شریف اصابت کرده بود و خونی که از بدنش می رفت و به خاطر بی خوابی شب ها و روزهای گذشته و تلاشهای خستگی ناپذیر و مجاهدت ها و سلحشوریها و سخنرانیهای پی در پی و گرسنگی و تشنگی، دیگر رمقی برایش نمانده بود؛ با این حال عراقیها با اسلحه به پاشنه پای راست شیخ شلیک کردند؛ ولی این مرد شجاع چون کوهی ایستاد و با لحنی رسا به عربی فصیح به عراقیها رو کرد و گفت: «از خاک ما بیرون بروید؛ مگر ما همه مسلمان نیستیم؟!» عراقیها وقتی مقاومت و شجاعت شیخ را دیدند، بیش از پیش عصبانی شدند و به دست راست شیخ شلیک کردند و گفتند: «این فرماند مقاومت است!» سپس آنها شیخ را به رگبار بستند که پاهای این روحانی بزرگ سوراخ سوراخ شد. پس از آن حدود ده نفر شیخ را میزدند. شیخ تکبیر می گفت و آنها می زدند! عراقی ها همان طور که اطراف شیخ هلهله و پایکوبی میکردند، عمامه شیخ را با سر نیزه برداشتند و به زمین انداختند و فریاد میزدند: «ما خمینی را اسیر کردیم!» اسارت شیخ برای آنها خیلی مهم بود؛ چون چهره حماسی شیخ شریف برای عراقیها در حکم چهره امام بود. ـ یک ستوان عراقی که فرمانده آنها نیز بود؛ شخصی بلند قامت تنومند و ورزیده بود، مثل شمر با سرنیزه به طرف شیخ حملهور شد. او به محض اینکه به شیخ رسید از سمت چپ سرنیزه را در شقیقه شیخ فرو برد و چرخاند؛ از شیخ فقط صدای تکبیر شنیده میشد! آن ضربه دوم را که زد، فریاد شیخ به انا لله و انا الیه راجعون بلند شد. ضربه سوم که پیشانی شیخ را درید، شیخ زبانش را لای دو دندان گذاشت تا آرزوی شنیدن ناله را به دل دشمن بگذارد. عراقیها چشمهای او را از حدقه بیرون آوردند؛ ولی صدای ناله شیخ را نشنیدند. آن سفاک با همان سرنیزه کاسه سر شیخ را جدا کرد. جمجمهاش را از جای عمامه برداشت. محاسنش را به خون سرش رنگین کرد. مغز سر شیخ نمایان شد و پس از افتادن کاسه سر به روی آسفالت گرم خیابان چهل متری خرمشهر، مغز سر شیخ نیز روی زمین افتاد. بعد بدن مقدسش به آرامی به حالت نشسته، به صورت دو زانو کنار ماشین به زمین افتاد. همان طور که شیخ در سال1352، حدود هفت سال قبل از شهادتش، گفته بود که «خیال کردید من به این مفتیها میمیرم. من باید فرقم مانند مولایم علی علیه السلام شکافته شود» و این گونه بود که فرق شیخ شریف شکافته شد. این آخر کار نبود. بعثیهای جنایتکار در اطراف بدن مقدس شیخ شریف به رقص و پایکوبی پرداختند. هلهله میکردند و فریاد میزدند: «ما خمینی را کشتیم!» بواسطه شهادت شیخ شریفقنوتی و یارانش بود که خرمشهر، خونینشهر شد. ـ بعد از شهادت شیخ شریف قنوتی بود که رادیوی بی بی سی اعلام کرد: «اولین خمینی کشته شد!» برگرفته از کتاب سه مزار برای یک شهید/ عبدالرحیم سعیدیراد |
