زبیر بن عوام - نمایش محتوای تولیدات ویژه
زبیر بن عوام
زبیر بن عَوّام بن خُوَیلَد از صحابه رسول خدا(ص) و برادر زاده حضرت خدیجه همسر پیامبر(ص) که در ۸ سالگی اسلام آورد و همواره در کنار پیامبر(ص) بود. پس از رحلت حضرت محمد(ص) زبیر حکم شورای سقیفه را نپذیرفت و از خلافت حضرت علی(ع) دفاع و با عمر بن خطاب بحثهای بسیاری کرد. او همچنین جزء اعضای ۶ نفره منتخب خیلفه دوم بود که در آن شورا نیز به نفع حضرت علی(ع) رأی داد. وی در شورش و قتل عثمان نقش مؤثری داشت، و برای خلافت حضرت علی(ع) کوشید. اما در همان اوایل خلافت حضرت علی(ع) به همراهی طلحه و عایشه و برخی دیگر که به ناکثین شهرت یافتند، جنگ جمل را علیه حضرت علی(ع) سامان داد و در همین جنگ به قتل رسید.
نسب
زبیر بن عوام بن خُوَیلد بن اَسَد بن عبدالعُزّی بن قُصَیّ بن کِلاب بن مُرَّة بن کَعب بن لُؤَی قُرَشی اَسَدی. کنیه او ابو عبدالله بود. او فرزند برادر خدیجه است. پدرش عوام (برادر خدیجه) در جنگ فجار کشته شد.[۱] مادرش صفیهدختر عبدالمطلب یعنی عمه حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) بود.[۲]
برخی آل زبیر را مصریتبار دانسته و انتساب ایشان به خاندان اصیل قریش را نمیپذیرند، این گروه به روایتی استناد میکنند که بر اساس آن خویلد بن اسد در سفر مصر، عوام را با خود به مکه آورد و در واقع عوام پسرخوانده اوست.[۳]
زبیر با اسماء دختر ابوبکر ازدواج کرد.[۴]
اسلام زبیر
منابع تاریخی، اسلام زبیر را بعد از مسلمان شدن ابوبکر نوشتهاند، بعضی گفتهاند وی در آن هنگام ۸ ساله بوده است.[۵] اما بعضی دیگر از مورخان وی را در آن هنگام نوجوانی ۱۵ ساله دانستهاند.[۶] در گزارشی عنوان شده که وی با حضرت علی(ع) همسن بوده است.[۷] در این صورت نمیتواند در سن هشتسالگی اسلام آورده باشد و به نظر همان ۱۵ سالگی درست مینماید.
زبیر را پنجمین یا ششمین گرونده به اسلام میدانند.[۸] از آنجا که نوهاش هشام بن عروة بن زبیر، اسلام آوردن وی را گزارش کرده است[۹] بدین سبب احتمال اینکه درباره زمان اسلامآوردن او اغراق شده باشد، وجود دارد.[۱۰]
در زمان پیامبر
- قبل از هجرت
اخبار زیادی درباره زبیر قبل از هجرت وجود ندارد جز اینکه وی جزو مهاجرین به حبشه به شمار آمده است.[۱۱] هنگامی که زبیر و دیگر مهاجرین به حبشه، در آنجا به سر میبردند، شایع شد که قریش به اسلام گرویدهاند، بدین جهت بعضی از مهاجرین از جمله زبیر به مکه بازگشتند.[۱۲]
- پیمان برادری
یکی از اقداماتی که پیامبر(ص) پس از هجرت به مدینه، انجام داد برقراری عقد اخوت بین مسلمانان بود، در آن هنگام، بین زبیر و عبدالله بن مسعود پیمان برادری بسته شد.[۱۳] در روایتی دیگر، پیمان برادری میان زبیر و سَلَمَه بن سَلامَه بن وَقش یاد شده است.[۱۴]
عبدالله بن زبیر
در همان اوایل هجرت عبدالله بن زبیر متولد شد. وی نخستین فرزند مهاجران در مدینه بود. به هنگام تولد وی مسلمانان تکبیر گفتند. این تکبیر به دلیل جایگاه و شخصیت زبیر یا عبدالله نبود. بلکه به جهت شایعه قطع نسل مسلمانان مهاجر با سحر یهودیان بود.[۱۵]
حضور در غزوهها
حضور زبیر در جنگ بدر،[۱۶] احد و فتح مکه گزارش شده است.[۱۷]
زبیر و خلفا
مخالفت با خلافت ابوبکر
پس از رحلت پیامبر(ص) زبیر جزء مخالفین سقیفه بود و هنگامی که مهاجمین به خانه حضرت علی(ع) حمله کردند، زبیر شمیشیر کشیده و به آنان حمله کرد و گفت:
-
- یا معشر بنی عبدالمطلب ایفعل هذا بعلی و انتم احیاء» ای فرزندان عبدالمطلب شما زنده باشید و با علی(ع) چنین برخوردی شود.
سپس شمشیر کشید و به آنان حمله کرد. خالد بن ولید از پشت سنگی به وی زد که منجر به افتادن شمشیرش شد. عمر شمشیر را برداشت و شکست.[۱۸]
زبیر داماد ابابکر یعنی همسر اسماء است.[۱۹] وی اسماء را طلاق داده و گویند این طلاق با اصرار فرزندش عبدالله بودهاست.[۲۰]
بدگویی عمر از زبیر
رابطه زبیر با خلافت در زمان خلیفه دوم نیز چندان خوب نبود. شبی عمر با ابن عباس در حال گشت زنی در مدینه بود، وقتی سخن از زبیر به میان میآید وی گفت «وی مردی کم حوصله و رنگ به رنگ، در زمان رضایت، همچونمؤمن و به هنگام خشم، همچون کافر است، روزی انسان و روزی شیطان و اگر به خلافت برسد چه بسا که روز خود را به چانه زدن درباره یک مد جو صرف کند».[۲۱]
مشارکت در قتل عثمان
در شورای شش نفره زبیر به عثمان رای نداد و این حاکی از عدم همراهی وی با عثمان است. عثمان برای راضی نگه داشتن وی ۶۰۰۰۰۰ درهم جایزه به وی داد[۲۲] ولی طولی نکشید که مردم را به کشتن عثمان تحریک نمود.[۲۳]
زبیر و خلافت حضرت علی(ع)
رابطه زبیر با حضرت علی(ع) داری فراز و نشیبهای زیادی است. وی از مدافعان حضرت علی(ع) در سقیفه بود، همچنین او از شهود وصیت حضرت زهرا(س) بوده[۲۴] و در هنگام دفن حضرت زهرا حضور داشت[۲۵] و در شورای شش نفره به حضرت علی رای داد.
پس از قتل عثمان، جمعیت زیادی که طلحه و زبیر نیز در میان آنان بودند، به خانه حضرت علی(ع) هجوم برده و گفتند ما آمدهایم تا با شما به خلافت بیعت کنیم. پس از اصرار زیاد حضرت علی(ع) پذیرفت.[۲۶] زبیر در این واقعه به همراهی طلحه، بیعت مهاجران را تضمین کرد.[۲۷]
اما دیری نپایید که از نظر خود برگشت و به مخالفت با خلافت حضرت علی برخاست.[۲۸] زبیر به همراه طلحه وقتی شنید، عایشه نیز در مکه نسبت به انتخاب حضرت علی(ع) به خلافت ناخشنود است، به بهانه عمره از مدینهبیرون آمدند.
امام علی(ع) هنگام خروج آنان فرمود: ایشان برای زیارت خانه خدا نمیروند، بلکه به قصد مکر و حیله و خیانت مسافرت میکنند.[۲۹]
زبیر، عایشه را نیز با خود همراه کرد و به قصد خروج علیه حضرت علی(ع) با تشکیل سپاهی عظیمی عازم بصره شد. آنان پس از مصادره اموال یمنیان که توسط یعلی بن منبه برای حضرت علی(ع) فرستاده میشد، به طور رسمی و علنی مخالفت خود را اظهار نمودند.[۳۰]
نقش زبیر در جنگ جمل
زبیر را میتوان یکی از اضلاع مثلث جنگ جمل دانست. وی با همکاری طلحه، عایشه را نیز با خود همراه کرده و به بصره کشاند. آنان وارد بصره شده و عثمان بن حنیف استاندار حضرت علی(ع) را مورد ضرب و شتم قرار داده و مثلهکردند.[۳۱] حضرت علی(ع) با سپاه، خود را به حوالی بصره رساند و پس از کش و قوسهایی جنگ به نفع حضرت علی(ع) تمام شد.
- ملاقات زبیر و علی(ع) در صف نبرد
پس از رویارویی دو لشکر، حضرت علی(ع) زبیر را فرا خواند، ملاقات آن دو بین صفوف دو لشکر صورت گرفت. حضرت علی(ع)، سفارش پیامبر(ع) نسبت به خود را به زبیر یادآوری کرد.
سفارش این بود که: پیامبر(ع) روزی در حضور حضرت علی(ع) به زبیر فرمود: آیا علی را دوست داری، زبیر گفت: چرا دوست نداشته باشم، پیامبر(ع) فرمود: چگونهای وقتی ظالمانه با او بجنگی؟![۳۲]
زبیر پس از یادآوری این مطلب از اردوگاه کنارهگیری کرد.[۳۳]
کشته شدن زبیر
پس از کنارهگیری زبیر، عَمرو بن جُرموز، با چند تن از یارانش، به تعقیب او پرداخت و در جایی به نام وادی السِّباع او را غافلگیرانه کشت.[۳۴] وی سپس نزد حضرت علی رفت و به دربان گفت، برای قاتل زبیر جایزه ورود بگیر. حضرت فرمود: اجازه بده وارد شود و مژده آتش جهنم را به او بده.[۳۵] پیامبر(ص) نیز درباره قاتل زبیر فرموده بود: جایگاه قاتل زبیر آتش است.[۳۶]
امام از کشته شدن زبیر اظهار ناخشنودی کرد و چون شمشیر وی را دید، با یادآوری دلیریهای زبیر در جنگهای صدر اسلام فرمود: این شمشیر بارها اندوه را از چهره رسول خدا زدود.[۳۷]
توبه زبیر
شاید از حدیث پیامبر(ص) و سخن حضرت علی(ع) نسبت به قاتل زبیر چنین تصور شود که زبیر توبه کرده است. یوسفی غروی توبه زبیر را نمیپذیرد و میگوید: توبه زبیر در صورتی درست بود که از امام زمان خویش پیروی میکرد و به علاوه خود را در خدمت او قرار میداد که البته پس از گفتگو با حضرت علی(ع) چنین نکرد و نمیتوان گفت سخن حضرت امیر(ع) (و قبل از آن سخن رسول خدا(ص) مبنی بر بشارت دادن آتش به قاتل او نشانه قبولی توبه زبیر است، چرا که شاید بدین علت چنین بشارت داده شده که قاتل، بدون امر شرعی و اذن امام او را کشته است، خصوصا که قاتل بعدها جزء خوارج نهروان شد.[۳۸]
ساخت مسجد و بنا بر روی قبر
ابن جوزی حنبلی در تاریخ خود مینویسد: «در سال ۳۸۶ ه.ق اهالی بصره پس از وقوع اتفاقاتی، بر روی قبر زبیر مسجد و گنبد و بارگاه ساختند و اموال زیادی را وقف آنجا کردند»[۳۹]
فرزندان
علمای انساب فرزندان زبیر را ۱۱ پسر و ۹ دختر گزارش کردهاند که معروفترین آنان عبدالله بن زبیر است. اسامی دیگر فرزندان زبیر به شرح زیر میباشد.
پسران:عروه، منذر، عاصم، مهاجر، خالد، عمر، مصعب، حمزه، جعفر.
دختران: خدیجه، ام حسن، عایشه، حبیبه، سوره، هند، رمله، عبیده، زینب.
دارایی
زبیر در دوران خلفای ثلاثه دارایی زیادی جمعآوری کرد. گفتهاند وی پس از خود یازده خانه در مدینه، دو خانه در بصره، یک خانه در کوفه و یک خانه درمصر به ارث گذاشت. [۴۰]
نیز دارایی وی را پس از مرگش، هزار دینار، هزار اسب، هزار کنیز و غلام ذکر کردهاند.[۴۱]
پانویس
- ↑ ابن قتیبه، المعارف، متن، ص ۲۱۹.
- ↑ مقدسی، البدءوالتاریخ، ج۵، ص ۸۳.
- ↑ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص ۶۷.
- ↑ سمعانی، الأنساب، ج۱، ص ۲۱۷.
- ↑ مقدسی، البدءوالتاریخ، ج۵، ص ۸۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص ۵۱۰؛ابن اثیر، أسدالغابة، ج۲، ص ۹۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۲، ص ۵۱۱.
- ↑ طبقات، ابن سعد، ج۳، ص۷۵.
- ↑ ابن ابی شیبه، ج۸، ص۴۵۰؛ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج۳، ص۷۵.
- ↑ فلاح زاده، ص۱۲۳.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص ۴۱۵.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص ۴۱۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۷۵.
- ↑ تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۴۲۳.
- ↑ عسکری، الأوائل، ص ۲۲۰.
- ↑ سمعانی، الأنساب، ج۱، ص ۲۱۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص ۷۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص ۷۷.
- ↑ الاختصاص، ص۱۸۶؛ الامامه والسیاسه، ج ۱، ص ۲۸.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص ۱۷۸۱.
- ↑ الاصابه، ج۸، ص۱۳.
- ↑ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۸ .
- ↑ ابن سعد، طبقات کبری، ج ۳ص۷۹
- ↑ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه ج۱، ص ۴۷؛ بلاذری، انساب الاشراف ج ۳، ص ۵۶.
- ↑ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص ۲۴۴.
- ↑ فتال النیشابوری، روضة الواعظین، ج۱، ص ۳۴۹.
- ↑ الجمل، مفید، ص ۱۳۰
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۷.
- ↑ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۹.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۳۲.
- ↑ ابن قتیبه، الامامه و السیاسه، ج۱، ص ۶۳.
- ↑ ابن عبدالبر، الاستیعاب،،ج۱، ص۳۶۶- ۳۶۹؛ ابن اثیر، اسدالغابة، ج۱، ص۲۵۱.
- ↑ تاریخ مدینه دمشق، ابن عساکر، ج۱۸، ص ۴۰۹؛ بحار، ج۱۸، ص ۱۲۳.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج ۹، ص ۴۳۰.
- ↑ طبری، تاریخ، ج۴، ص۵۱۱.
- ↑ بلاذری، انساب الاشراف، ج۳، ص۲۵۴
- ↑ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۱۸، ص۴۲۱.
- ↑ ابن سعد، طبقات کبری، ج۳، ص ۷۸.
- ↑ عسکری وادقانی، صحابه پیامبراعظم، ج۵، ص ۱۳۷.
- ↑ ابن جوزی، المنتظم فی تواریخ الملوک و الامم، ج ۱۴، ص۳۸۳.
- ↑ صحیح بخاری، ج۴؛ ابن ابی شیبه، المصنف، ج ۸، ص۷۱۷.
- ↑ المسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۳۳.